بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 392
سلام جدیدا گهگاهی احساس میکنم به زودی میمیرم این چه حسیه،بهش توجه کنم؟
حقیقت امر این است که همهی ما بزودی خواهیم مرد؛ ولی کمتر کسی به این مسأله توجه دارد. البته باید توجه داشته باشید که این احساس شما اگر به صورت افراطی باعث آزار می شود و دلیلی ندارد, بی مورد و ناشی از وهم است و نباید به آن توجه کنید.
دوست عزیز!
اینکه انسان دنیا را زودگذر بداند و حس کند که به زودی باید رخت سفر ببندد و به سرای باقی بشتابد, از جهات مختلف میتواند برکات زیادی را به همراه بیاورد؛ اما باید مراقب باشید که با درک حقیقت مرگ و یاد مرگ پویاتر و فعالتر از گذشته باشید.
دو گونه نگاه به مرگ وجود دارد. برخی مرگ را نابودی و پایان کار آدمی میدانند. روشن است که نتیجهی چنین نگاهی پوچگرایی و مرگ امیدها و بیمعنی شدن زندگی است. امّا در نگاه اهل دیانت، مرگ نوعی تکامل و پلی برای گذر به عالم برزخ است. لذا طبق این نگاه شخص متدین دائماً به این فکر است که در این دنیا برای بعد از مرگش توشه بردارد. بنابراین هر چه مرگ باوری او قویتر باشد، به همان اندازه نیز کوشاتر خواهد شد.
ازاین رو است که در دین اسلام، یاد مرگ، بعد از یاد خدا بزرگترین عامل رشد معرّفی شده است. در این نگاه است که گفته میشود: «الدنیا مزرعة الآخرة». لذا صاحب چنین نگاهی هر چه بیشتر به یاد مرگ باشد، به همان اندازه بیشتر میکارد تا دربرزخ و آخرت بیشتر درو کند.
«حقیقت مرگ»
مرگ یعنی ازمحدودیّت مادّه رها شدن و وارد عالمی وسیعتر گشتن. در مقایسه عالم برزخ و دنیا فرموده اند: دنیا با تمام عظمتش نسبت به برزخ همچون حلقه ی انگشتری است در میان یک بیابان.
مرگ است که غذا را نطفه میکند و نطفه را علقه و علقه را مضغه میسازد و در ادامهی این روند، جنین به وجود میآید. لذا جناب مولوی فرمود:
از جمادی مُردَم و نامی شدم ــ از نما مُردَم ز حیوان سر زدم
مُردَم از حیوانی و آدم شدم ــ پس چه ترسم کی ز مُردَن کم شدم
بار دیگر من بمیرم از بشر ــ تا برآرم چون ملائک بال و پر
از ملک هم بایدم پرّان شوم ــ آنچه اندر وهم ناید آن شوم
آری ما روزی غذا بودیم پس از جمادی مُردیم تا نطفه گشتیم که زندگی نباتی (گیاهی) دارد. نامی یعنی رشد و نموّکننده که ویژگی گیاه است. نما نیز به معنی رشد و نموّ است. آنگاه نطفه مرد تا علقه شد و عقله مرد تا مضغه گشت و این روند مردن از مرتبه پایین وجود و زنده گشتن در مرتبه بالای وجود ادامه یافت، تا جنین به وجود آمد. آنگاه جنین نیز از عالم رحم مادر مرد و وارد عالمی دیگر شد که همان عالم کنونی ماست.
از کودکی مردیم تا نوجوان شدیم؛ از نوجوانی مردیم تا جوان شدیم و از جوانی مردیم تا میان سال گشتیم و در نهایت به پیری و پختگی دنیایی خواهیم رسید. آنگاه از دنیا خواهیم مرد تا وارد زندگی برتر برزخی شویم. روزی نیز از عالم برزخ به زندگی ابدی اخروی منتقل خواهیم شد.
لذا مردن یعنی رو به کمال رفتن و از محدودیّتها رستن.
«توضیح مطلب»:
مرگ مهم ترین دغدغه انسانی است؛ زیرا با هر زندگی مرگی زاده می شود و هر چیزی که نام زندگی دارد مرگ را هم آغوش خود دارد. از این روست که مفهوم زندگی و مرگ به هم وابستهاند و هر جایی که زندگی وجود دارد، مرگ نه در کنار و بیرون آن، بلکه در درون آن، در انتظار دمی است تا بتواند چیرگی خویش را بنمایاند و خود را نشان دهد.
همان اندازه که مفهوم زندگی برای انسان روشن و آشکار است، به همان میزان مرگ در تاریکی و ابهام قرار دارد. به همان اندازه که زندگی، ظاهر و هویداست، مرگ در باطن و نهان است.
بی گمان شناخت مسئلهای به این مهمی برای همگان از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است.
اما مرگ –برخلاف تصور اکثر مردم که از آن کراهت دارند- چیز بدی نیست؛ بلکه به عکس، یکی از مخلوقات زیبای خداوند است. شاعر در باره مرگ، چه خوش سروده است:
نیم جان بستاند و صد جان دهد ـــ آنچه در وهم تو ناید آن دهد
انسان ها معمولا تصور صحیحی از مرگ و حقیقت آن ندارند، لذا آن را ناپسند میانگارند. اگر فهم صحیحی از مرگ باشد، دیگر نسبت به آن کراهتی در انسان وجود نخواهد داشت.
در جایی، امیر المومنین علیه اسلام فرموده اند: «والله لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه»؛ قسم به خداوند پسر ابیطالب آن چنان انس و علاقه به مرگ دارد، که در مقام مقایسه از انس و علاقه طفل شیرخوار به پستان مادر بیشتر است.
آن چه حقیقتی است که مولی الموحدین آنچنان از او یاد میکند و خبر از شدت انس و علاقه خویش را با او میدهد؟ اگر مرگ حقیقتی خوفناک بود، این قدر محبت و علاقهمندی مولا به آن چراست؟
هنگامی که حضرتش در محراب عبادت، مورد اصابت ضربت شمشیر قرار گرفت، چه ندایی سر داد: «فزت ورب الکعبه» قسم به خدای کعبه رستگار شدم. آری این کدام حقیقت است که هنگام وصال آن، برای مولی رستگاری و سعادت میباشد.
لسان الغیب حافظ شیرازی در توصیف لحظه مرگ میفرماید:
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم - راحت جان طلبم از پى جـــانان بروم
بر هواى لب او ذره صفت رقص کنان - تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
بله، مرگ حقیقتی والا است، فهم واقعیت آن برای هرکه رخ داد، او را از خود بیخود کرده و آرزوی وصالش را در آن دل، جای داده است.
از امام حسن (علیه السلام) پرسیدند: مرگ چیست که مردم نسبت بدان نادانند؟ فرمود: «اعظم سرور یرد على المؤمنین»؛ «بزرگترین شادمانى که بر مومنان وارد مىشود.» (بحارالانوار، ج 6، ص 153)
همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «القیامة عرس المتقین»؛ «قیامت زفاف و عروسى اهل تقوا است» (همان، ج 7، ص 176)
در فرهنگ دینی و الهی، حقیقت مرگ، جدا شدن از یک حیات مادی سرشار از کدورتها و تزاحمها و دشواریهاست، به سوی حیاتی مجرد، رها و آرام و بیتزاحم و ثابت و غیره که به کلام ما ناید.
مثل ما نسبت به مرگ در مقام تشبیه، مثل دو برادر دو قلوئی است، که در رحم مادر مدتی (نه ماه) را در کنار یکدگر زندگی کرده اند؛ یکی از آنها زودتر به دنیا آمده است. آن دیگری که در رحم مانده و هنوز متولد نشده، گمان میبرد برادرش مرده و نابود شده و دیگر نیست. و اگر خبری هم به او دهند که برادرت در عالم دیگری قرار گرفته و به زندگی دیگری مشغول است، تازمانی که قلباً باور نکرده، آرام نمیشود. و این هول و هراس را دارد که یک روز هم نوبت اوست. و باید رحم مادر و زندگیای که در آنجا دارد را ترک کند و بمیرد.
اما برادر دیگر که زودتر به دنیا آمده بود و از حال برادرش آگاه است، به زبان حال میگوید: بیتابی مکن، چرا بیتابی میکنی و میترسی! بیا ببین این طرف چه خبر است، در فضایی تنگ و تاریک و آلوده قرار گرفتهای، و ترس داری از اینکه آن را رها کنی و به جهانی سرشار از نور و زیبائیها قدم بگذاری! مرگِ از عالمِ رحم مادر، تو را به این دنیای زیبا میآورد. پس غم مخور و نترس و بشتاب که زندگی این است، نه آنچه که توداری!
امیرالمؤمنین (علیه السلام)، فواید یاد مرگ را امور ذیل شمردهاند:
1. یاد مرگ سبب بازداشتن انسان از بیهودگى و بازىهاى دنیوى مىشود: «به خدا سوگند، یاد مرگ مرا از هزل و بیهودگى منع مىکند».V}نهج البلاغه، خطبه 84، ص 66.{V
2. اندیشه مرگ مانع انجام دادن کارهاى زشت و ناروا است: «هان! [مرگ] برهمزننده لذتها، تیرهکننده شهوتها، و برنده آرزوها را به یاد آرید، آنگاه که به کارهاى زشت شتاب مىآرید».V}همان، خطبه 99، ص 92.{V
3. یاد مرگ موجب انجام دادن اعمال و کردار نیک مىشود: «آن که مرگ را چشم داشت، در کارهاى نیک پاى پیش گذاشت»V}همان، کلمات قصار 31، ص 364.{V
4. تذکر مرگ سبب بىرغبتى و کمخشنودى در دنیا مىشود: «آن که مرگ را بسیار یاد کند، از دنیا به اندک خشنود شود».V}همان، کلمات قصار 349، ص 423.{V
5. اندیشه مرگ و تفکر در مردگان پیشین باعث عبرتآموزى است: «پنداشتند که جاى مردگان تهى است؛ حال آن که سخت مایه عبرتاند... [ مردگانشان] مایه پند باشند، بهتر است تا وسیله فخر و بزرگوارى».V}همان، خطبه 221، ص 252.{V
کتابهای زیر برای مطالعه معرفی میشوند:
کتاب: مجموعه آثار، ج 1، ص 199، نویسنده: آیت الله شهید مطهری
زندگى جاوید یا حیات اخروى، شهید مطهرى
معاد و جهان پس از مرگ ناصر مکارم شیرازى
معاد در المیزان علامه طباطبایى، ترجمه: محمد تقى مصباح یزدى
معاد یا بازگشت به سوی خدا ، استاد محمّد شجاعی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید